ميلاديه



ای نور قدیم کردگاری

ایتازه تر از گل بهاری


گل با همه حسن پیش رویت

خاری بود از جمال، عاری


زان دیدة مست نرگس آموخت

خود شیوة مستی و خماری


در شام فراق عاشقانرا

گیسوی تو رمز بی قراری


ماه رمضان ز روی ماهت

شد چشمة مهر کردگاری


نور تو صفای طور سیناست

کوی تو حریم دلسپاری


بر سینة خاک مدفن تست

رخشنده مدال افتخاری


ای نور زمین و آسمانها

ای آینة جمال باری


بر لوح زمان بخط زرین

گفتار تو مانده یادگاری


از نور تو ای چراغ دانش

تاریکی جهل شد فراری


عید است شها گدای خود را

از بارگهت مران بخواری


خاموش (حسان) که خودشه دین

داند ره و رسم بنده داری