عنایت ویژه خدا به مردم میمه

1 (6)

در طی سالهای اخیر سوء مدیریت هایی که در اداره کشور ما رخ داده در کمتر کشوری مشاهده شده است و اگر لطف خداوند نبود هم اکنون شرایطی بسیار بدتر از کشورهای همسایه مان مثل عراق ، افغانستان و پاکستان داشتیم.

شهر میمه به طریق اولی و به صورت ویژه مورد عنایت خداوند قرار دارد. نازیبایی ها ، بی عدالتی ها و سکون حاکم بر شهر به کنار ، خطراتی شهروندان میمه ای را هر روزه تهدید می کند که حتی خودشان هم از آن غافلند .

ادامه نوشته

خطري كه دانش آموزان ميمه اي را تهديد مي كند.

گویا سرزنش فرزندان از طرف والدین و ابراز نارضایتی از توانایی های جسمی ایشان همیشه وجود داشته است .

image001

پدران ما همیشه به ما بچه های روغن نباتی می گفتند.

image003

ما به فرزندانمان بچه های پفکی می گوییم.

حالا تصور بکنید بچه های ما به فرزندانشان چه خواهند گفت.

ادامه نوشته

روزنوشته ها 1392

1232185913

چهارسال پيش به تقليد از روزنوشته هاي آقاي شيباني پستي با عنوان روزنوشته هاي ۱۳۹۲ ارائه كردم. در اين روزنوشته خيالي

- عدم ايمن سازي گوادلي كه سالهاست در كنار مسجد علي (ع) وجود دارد و گذشت زمان آن را براي ما عادي و خطرش را پوشيده كرده است

- كم محتوا بودن خطبه هاي نماز جمعه در آن زمان

 - تاخيرهاي مكرر در برگزاري هم انديشي وبلاگ نويسان

- اهميت بيش از حد به دامپروري ميمه كه ديگر جايگاه گذشته را ندارد و متاسفانه نشانش هنوز در آرم شهرداري ميمه باقي مانده است.

و رشد جمعيت و قدرت گيري افاغنه در شهر و بخش ميمه به صورت طنز مورد انتقاد قرار گرفته بود و متاسفانه اكثر اين مشكلات به قوت خود باقي مانده يا حتي تشديد شده است.

در ادامه مطلب روزنوشته هاي ۱۳۹۲ را ببينيد

ادامه نوشته

کلیپ یاس کبود

yas

 کلیپ یاس کبود به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) خدمتتان ارائه می گردد. ضمن عرض پوزش به خاطر ضعف فنی اثر به اطلاع می رساند این کلیپ در مورخ چهارم تیرماه 1387 در سایت صبح میمه دات کام ارائه شده بود.

ادامه نوشته

کسی چه میداند؟

متن زیر ۴ سال قبل توسط شخصی به نام "راوی" در بخش نظرات وبلاگ صبح میمه درج گردید و بعد از آن نیز متن هایی مشابه ان را ارائه نمود که همگی زیبا بودند. با جستجوی بسیار توانستم این متن خاطره انگیز را مجددابیایم و خواندن آن را به شما توصیه می کنم.

دو قرن پيش از ميلاد، پيرمردي به نام «چو» #در يک روستاي شمال چين زندگي مي کرد و روزي اسبش گم شد. همسايگان از شنيدن خبر گم شدن اين اسب، تاسف خوردند و براي ابراز همدردي به خانه پيرمرد رفتند . . .

ادامه نوشته